سوخت که سوخت

ساخت وبلاگ
1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه. 5، 4، 3، 2، 1 ... .4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد. سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 126 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 7:57

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه. 5، 4، 3، 2، 1 ... .4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد. سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 121 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 7:57

اینارا دارم تو نوت گوشی می‌نویسم شنبه ساعت ۱ شبه، با یه سمند مامان و بابا را دارم میبرم شیرازفردا صبح میرسیم، میریم اقامتگاه ، از اونجا میرم بیمارستان برای تشکیل پرونده ظهر با دکتر ن. الف وقت ویزیت داریم تا ۱۲ باید خودمو برسونم به دکتر تا همین امشب ۳ بار بلیط عوض کردم و پلن عوض کردم و در لحظه تصمیم گرفتم  تصمیم ها را جابجا کردم تا به بهینه ترین حالت برسم اما اصن بهینه ترین حالت چیه؟ تازه اول مسیریم میدونی من دیگه رفتم تو دلش الان وسط میدون جنگم پای سمت چپم به صورت عصبی درد میکنه، از کشاله ران تا نوک پام یه احساس گرفتگی و کوفتگی دارم، عصبیه من ولی الان وسط میدون جنگم اوه دختر اولویت بندی چه چیز مهمیه تو زندگی اینکه در لحظه چی اولویت داره یا نداره چی به بقای تو کمک می‌کنه و چی فقط یه چیز اضافه است یکشنبه صبح اولین چیز عجیبی که از شیراز به نظرم اومد، نیمکت های پشت به خیابون انگار که قهری به حرکت اینجا تو بیمارستان قدیمی های این پروسه که اسم می‌نویسن و نوبت را رعایت می‌کنند و یه رسوم نا نوشته ای را به جدیدتر ها یاد میدن دوشنبه صبح اولویت بندی. اسنشال سه شنبه شب همه چیز داشت روال می‌رفت جلو، همه چی خودش انجام میشد متمرکز بودم و پر انرژی قدم به قدم انجام دادم و رفتم جلو سه شنبه صبح کمیسیون بودیم و هیئت ۱۲ نفره از جراح ها ته کمیسیون، بابا رفت بیرون و منو صدا زد یه دکتر و گفت مشکوکیم به تومور رفتم پیش دکترش و گفت بعد از عمل چهارشنبه اگه مثبت باشه سرطانه و از لیست پیوند درمیاد و اگه منفی باشه می‌ره لیست پیوند پاهام شل شد مغزم پاشید هیچی دیگه نمی‌فهمیدم گرفتگی پای چپم بیشتر شد دیگه کاملا بی حس شده بود فقط گفتم میرم دنبال روند کارها و پرونده بعد از دکترش تو خیابون های شیراز ر سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 135 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 7:57